نویسندگان:
دکتر محمدزمان رستمی
طاهره آل بویه




 

 

معراج یکی از مراحلی است که دریچه‌های علوم ملکوتی بر انسان گشوده می‌شود. معراج شاید بالاترین سیر انسان در ناحیه ملکوت است و البته زمینه‌ای برای استمرار این سیر در درگیر مراحل کمال است. در ذیل یکی از روایات معراج به اختصار بررسی می‌شود.
قمی از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده که فرمود: جبرئیل و میکائیل و اسرافیل، براق را برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آوردند. برای رسول خدا را بالا می‌برد، در حالی که جبرئیل هم همراهش بود، و آیات خدایی را از آسمان و زمین به وی نشان می‌داد. جبرئیل حضرت را در طور سینا، آن جا که خداوند با موسی تکلم کرد پایین آورد تا نماز گزارد ... سپس حضرت را پایین آورد تا در بیت اللحم ناحیه‌ای از بیت المقدس که عیسی‌بن مریم در آنجا متولد شد نماز گزارد... سپس به بیت المقدس درآمدند و جبرئیل محراب‌های انبیا را به آن جناب نشان داد (یعنی مراتب کمالی آن‌ها و چگونگی صعود ایشان را به پیامبر خدا وانمود) و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در آن محراب‌ها نماز گزارد (یعنی آن کمالات و علوم ایشان را دریافت نمود، زیرا نماز نقطه وصل انسان کامل با ملکوت است و اینکه در تمام مراحل معراج، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وظیفه می‌یابد که نماز بگذارد، دلالت دارد که در هر مرحله با نماز به طور کامل، کمالات آن مرحله را دریافت می‌نماید)... آنگاه جبرئیل حضرت را بالا برد (1) تا به آسمان دنیا رسیدند و در آن با فرشتگان موکل بر آسمان دنیا آشنا شدند، (2) سپس پیامبر با خازن و مالک جهنم آشنا شد و او پرده جهنم را بالا زد و آتش آن را به پیامبر نشان داد.
آنگاه به سیر خود ادامه دادند تا به آدم (علیه السلام) و سپس به عزرائیل (علیه السلام) رسیدند که همه دنیا در میان دو زانویش قرار داشت و پیوسته سرگرم قبض ارواح بود. هر یک از این فرشتگان، اسرار کار خود را به پیامبر ارائه می‌نمودند (یعنی حضرت به علم حضوری علم آن اسرار را دریافت می‌کرد). آنگاه در ادامه سیر گناهکاران و جزای ایشان به پیامبر نشان داده شدند، از جمله سخن چینان و مسخره‌کنندگان که گوشت پهلویشان را قیچی می‌کردند و به دهان‌شان می‌انداختند و خورندگان مال یتیم که آتش در دهانشان می‌انداختند و از پایین‌شان بیرون می‌آمد و آل فرعون که صبح و شام بر آتش عرضه می‌شدند و می‌گفتند: پروردگارا قیامت کی به پا می‌شود. (3)
در ادامه مسیر جبرئیل با پیامبر به دیگر آسمان‌ها صعود کردند (یعنی تمام کمالات آسمان‌های مختلف را فرا گرفت) و با دیگر فرشتگان و وظایف آن‌ها و نیز چگونگی حمد و تسبیح ایشان و هم‌چنین با دیگر پیامبران آشنا گردید.
رسول خدا در آسمان هفتم دریاهایی از نور، دریاهایی از ظلمت و دریاهایی از رنج دید که بسیار هول‌انگیز بودند. جبرئیل گفت: ای محمد آن چه می‌بینی و به نظرت عظیم و تعجب‌آور می‌آید، تنها یک خلق از مخلوقات پروردگار تو است و آن چه تو ندیده‌ای از آن‌چه دیده‌ای بسیار بزرگ‌تر است، پس فکر کن خالقی که اینها را آفریده چقدر بزرگ است. آری میان خدا و خلقش، هفتاد هزار حجاب است و از همه خلایق نزدیک‌تر به خدا من و اسرافیل هستیم و میان ما و خدا چهار حجاب فاصله است، حجابی از نور، حجابی از ظلمت، حجابی از ابر، و حجابی از آب. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از جبرئیل از آن دریاهای هول انگیز و حیرت انگیز پرسید: جبرئیل گفت: این‌ها حجاب‌هایی است که خداوند به وسیله آن‌ها خود را در پرده انداخته است و اگر این حجاب‌ها نبود، نور عرش تمام آنچه در آن بود را پاره می‌کرد و از پرده بیرون می‌ریخت.
رسول خدا سپس به اتفاق جبرئی به راه افتاده وارد بیت المعمور شد، در آن جا دو رکعت نماز خواند، سپس از آن جا بیرون رفت و دو نهر را در اختیار خود دید، یکی به نام کوثر و دیگر به نام رحمت، که هر دو برای حضرت رام شدند، سپس حضرت وارد بهشت گشت و تمام اسرار و زیبایی‌ها و نعمت‌های آن را مشاهده نمود. در آن جا درختی دید که آن قدر بزرگ بود که اگر پرنده‌ای می‌خواست دور تنه آن را بپیماید، می‌بایست هفت صد سال پروز کند و در بهشت هیچ خانه‌ای نبود مگر این که شاخه‌ای از آن درخت بدان جا سر کشیده بود. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از جبرئیل پرسید: این درخت چیست؟ گفت: این درخت طوبی است که نتیجه عمل نیکوی انسان است که خداوند آن را به بندگان صالح خود وعده داده، و فرموده است: « طُوبَى لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ» (4). آنگاه به درخت سدرة المنتهی رسیدند که همه امور خلقت به آن ختم می‌شود و یک برگ آن امتی را در سایه خود جای می‌داد، یعنی سرنوشت هر امت در برگی از آن نهفته شده بود. پیامبر با اسرار آن درخت نیز آشنا گردید.
در یکی از معراج‌های پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، جبرئیل او را به کنار نهر نور رسانید که آیه «َجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ» (5) اشاره به آن است. وقتی به آن نهر رسیدند جبرئیل به او گفت: ای محمد به برکت خدا عبور کن، این نهری است که تاکنون احدی از آن عبور نکرده، نه فرشته‌ای مقرب و نه پیغمبری مرسل (یعنی این نهر یک درجه کمال بوده است که از میان پیامبران تنها پیامبر اکرم به آن مقام دست یافت)، تنها من روزی یک بار در آن وارد می‌شوم. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از آن نهر عبور کرد تا رسید به حجاب‌ها و حجاب‌ها پانصد عدد بودند که میان هر دو حجابی، پانصد سال راه بود، آنگاه جبرئیل به وی گفت: ای محمد جلو برو. (6) رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، پرسید: چرا با من نمی‌‌آیی. جبرئیل گفت: من نمی‌توانم از این جا پا فراتر بگذارم، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، آن قدر که خدا می‌خواست جلو رفت تا آنکه گفتار خدای را شنید که می‌فرمود: من محمودم و تو محمدی، اسمت را از اسم خودم مشتق نمودم، پس هر که با تو بپیوندد من با او می‌پیوندم و هر که با تو قطع کند با او قطع می‌کنم، برو به سوی بندگانم و ایشان را از کرامتی که به تو کردم خبر بده، هیچ پیغمبری برنگزیدم مگر آن که برای او وزیری قرار دادم و تو پیغمبر من، و علی بن ابن ابی‌طالب وزیر تو است. (7)

تکلم بی‌واسطه با خداوند

چه بسا پیامبری که خداوند بدون حجاب با او سخن می‌گفت، چنان که در معراج برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، اتفاق افتاد و یا برای موسی (علیه السلام) واقع گردید، و چه بسا برای حواس ظاهری ایشان حالتی شبیه خواب رخ می‌دهد و یا برای نفس ایشان حالتی شبیه بیهوشی رخ می‌دهد و در آن حال می‌بینند و می‌شنوند و اخبار بر ایشان نازل می‌گردد. در روایت آمده است که این غشیه الهی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، را فراگرفت در زمان هبوط جبرئیل (علیه السلام) نبود، زیرا جبرئیل (علیه السلام) تنها با اذن پیامبر بر وی وارد می‌شد و آنگاه مانند عبد در نزد حضرت (علیه السلام) می‌نشست، بلکه این غشیه هنگام مخاطبه بی‌واسطه با خداوند بوده است.
هشام بن سالم، از امام صادق (علیه السلام) روایت می‌کند: هر وقت بدون وساطت جبرئیل به آن جناب وحی می‌شد، حالت بی‌هوشی به آن جناب دست می‌داد، به خاطر این که گرفتن وحی از خدای تعالی سنگین و دشوار بود و هر وقت جبرئیل واسطه می‌شد آن حالت دست نمی‌داد، و در حال طبیعی می‌فرمود جبرئیل به من چنین گفت و یا می‌فرمود این جبرئیل است که چنین می‌گوید. (8)
از امام صادق (علیه السلام) درباره غشی که به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگام نزول وحی دست می‌داده سؤال شد، امام (علیه السلام) فرمود: این در آن قسم وحی بوده که بین آن جناب و خدای تعالی هیچ واسطه‌ای نبوده، و خدای تعالی خودش برای آن جناب تجلی می‌کرده‌است. (9)

پی‌نوشت‌ها:

1. این بالا رفتن‌ها، به معنای صعود کمالی است نه مکانی، چون معراج یکی از مراحل سیر تکاملی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده است و در این سیر هر آن چه برای حضرت رخ داد با تکامل وی همراه بود.
2. این آشنایی‌ها نیز به معنای دریافت کمالات آن‌ها به طور کامل است.
3. در این جا حضرت به علم حضوری، تمام قواعد و قوانینی که خداوند متعال برای تأثیر و نتیجه و سرنوشت اعمال ناشایست در لوح قضا و قدر نگاشته است را از حضرت حق فرا گرفت.
4. رعد، آیه 29.
5. انعام، آیه 1.
6. خداوند متعال خلقت خود را با واسطه آفرید و هر یک از آن حجاب‌های یاد شده یکی از آن واسطه‌ها می‌باشد. فرشتگان، خود واسطه خلقتند، اما پیش از ایشان واسطه‌های دیگری که همان حجاب‌ها می‌باشند آفریده شده‌اند که در رتبه بالاتری از فرشتگان قرار دارند و فرشتگان را توان آن نیست که به مقامات آنان راه یابند، چنان که جبرئیل در انتهای معراج به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) عرض کرد که باقی راه خود برو و من نمی‌توانم تو را همراهی کنم و این به این معنا بوده است که از آن به بعد عالم دیگری فراتر از عالم فرشتگان بوده است و البته پیامبر در سیر تکاملی خود می‌تواند این مراحل را نیز بپیماید، اما این بار دیگر جبرئیل همراه و راهنمای او نیست، بلکه داستان دیگری آغاز می‌شود و راهنمای دیگری نیاز است.
7. طباطبائی، ترجمه‌ی المیزان، ج 13، ص 8 - 30.
8. صفار، بصائر الدرجات، ص 371.
9. صدوق، توحید، ص 115.

منبع مقاله:
رستمی، محمدزمان و آل بویه، طاهره، (1390)، علم امام (با رویکرد قرآنی، روایی، عرفانی، فلسفی و کلامی)، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیّه قم)، چاپ دوم